عزيزا هر دو عالم سايه‌ي توست

شاعر : عطار

بهشت و دوزخ از پيرايه‌ي توستعزيزا هر دو عالم سايه‌ي توست
شه از روي صفاتي آيه‌ي توستتويي از روي ذات آئينه‌ي شاه
چه چيزي و چه اصلي مايه‌ي توستکه داند تا تو اندر پرده‌ي غيب
تو را کج مي‌کند هم دايه‌ي توستتو طفلي وانکه در گهواره‌ي تو
که صد عالم فزون‌تر پايه‌ي توستاگر بالغ شوي ظاهر ببيني
که مي‌بيني تو آن خود سايه‌ي توستتو اندر پرده‌ي غيبي و آن چيز
که هر دو کون يک سرمايه‌ي توستبرآي از پرده و بيع و شرا کن
برون ني از تو و همسايه‌ي توستتو از عطار بشنو کانچه اصل است